بازدید امروز : 132
بازدید دیروز : 225
چگونه ازدواج باعث کامل شدن دین می شود. گاهی مشاهده می شود که اینطور نیست؟
در مقدمه گفتنی است که هدف کلی زندگی انسان قرب به خداوند است. کمال انسان هم در همین قرب و نزدیکی است. ازدواج از نظر اسلام امری مقدس و مستحب است و هدف کلی از آن و تشکیل زندگی نیز در همین راستا است.
قرآن کریم نوید می دهد که با ازدواج زوجین به آرامش دست می یابند. این آرامش هم یکی از نیازهای انسان برای حرکت در مسیر تقرب به خداوند است. معیار ازدواج و انتخاب همسر هم برای یک فرد مومن و کسی که هدف اش همان هدف اصلی دین و زندگی است، ایمان است، یعنی کسی باشد که در مسیر قرب الی الله باشد و با ازدواج به همسر خود در این مسیر آرامش بدهد و کمک نماید.
اگر کسی با این معیار همسر خود را انتخاب کند، ازدواج نه تنها مانع تکامل نیست، بلکه خود عاملی برای پیشرفت معنوی و حرکت سریع تر در مسیر حقیقی کمال و زندگی است، ولی اگر انسان خدای ناخواسته درست و با معیار انتخاب نکند و کسی را برگزیند که با او در مسیر کلی و اصلی زندگی تفاوت و اختلاف اساسی دارد، این کار می تواند مانعی برای راه خدا و کمال محسوب می شود.
در هر صورت باید توجه داشته باشیم که قوی ترین نیازهای پایه انسان، نیازهای فیزیولوژیک است و یکی از قوی ترین این نیازها، نیاز جنسی است. این نیاز، بیشترین عامل سوق دادن انسان به طرف گناه است و به عنوان یک فاکتور بسیار مهم در درون انسان عمل می کند که نمی توان از آن به سادگی گذشت.
اگر برنامه ریزی مخرب معاندان اسلام را مطالعه نماییم می بینیم که از دیر باز برای جلب توجه و انحراف مسلمانان از این عامل استفاده می کردند. زمانی که مسلمانان، اندلس را فتح کردند، در مدت زمان کوتاهی با استفاده از زنان و دختران خود توانستند به راحتی بر مسلمانان غلبه کنند. اکنون هم بیشترین هجمه با برافروختن این نیاز در غیر مسیر اصلی خود، صورت می گیرد. امروزه هزینه های هنگفتی در این شبیخون فرهنگی توسط دشمنان انجام می شود و عاملی که نوک پیکان آنان به سوی آن نشانه رفته همین نیاز فیزیولوژیک جنسی است.
در زمینه ازدواج دو دیدگاه وجود دارد:
طبق دیدگاه اول، خود ازدواج کمال نیست، ولی زمینه کمال انسان را فراهم می آورد. سخن پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم که فرموده: هر گاه کسی ازدواج کند، نصف دین را کامل کرده است و برای (حفظ) نصف دیگر باید تقوای خدا پیشه کند. (منتخب میزان الحکمة 2776 و کنز العمال 44403) بدین معنا نیست که ازدواج تکویناً مساوی نصف دین است. بلکه با ازدواج، اسباب بدست آوردن نیمی از دین که توسط این نیاز زیستی تهدید می شد، فراهم شده است.
اگراین نیاز به مسیر اصلی خود هدایت شود، حقیقتاً شرایط برای بسیاری گناهان فراهم نمی شود و شخص با برآورده شدن این نیاز به آرامش روانی می رسد
با ارضای این غریزه، برخی موانع عاطفی و روانی در مسیر انسان برداشته شده و طی مسیر هموار می گردد و صد البته که همه از این شرایطِ مهیا، استفاده نبرند و در یک نقطه، درجا زده و یا پسرفت داشته باشند.
دیدگاه دوم. این است که ازدواج به خودی خود، یک عمل مستحبی و عبادی است و نوعی کمال محسوب می شود مانند نماز که به خودی خود مقرّب انسان به خداست. طبق این دیدگاه با ازدواج نیمی از دین بدست آورده می شود. انسان در مسیر کمال به لوازمی نیاز دارد که یکی از اثر گذارترین آنها «ازدواج» است.
البته گاهی مشاهده می کنیم که برخی افراد با ازدواج در مسیر تقوا و قرب الهی قرار نمی گیرند که هیچ دچار غفلت بیشتری نیز می گردند و انحرافات تازه تری برایشان ایجاد می شود. در این زمینه باید توجه کنیم که بر اساس هر کدام از دیدگاه ها نمی توان تغییراتِ فردی را که پس از ازدواج سیر نزولی داشته و از درجه دینداری اش کم شده، را به ازدواج نسبت داد. عوامل بسیاری ممکن است باعث این عقب گرد باشد مانند تأثیر دوستان جدید یا انتخاب همسر نامناسب و فاسد، نداشتن برنامه دینی خاصی در شرایط جدید، تأثیر محیط، خصوصاً محیط های جدید مانند بستگان همسر، بیش از حد دنبال مادیات رفتن در اثر چشم و هم چشمی یا به علل دیگر، غرق شدن در سختی ها و فرصت فکر برای خود باقی نگذاشتن و... .
ازدواج مومن با مومن چیزی جز در کنار هم قرار گرفتن یک زوج در جهت کمال نیست و امکان ندارد انسان را تنزل دهد. اگر تحقیق مختصری انجام دهید یقیناً به این نتیجه می رسید که اشکال کم شدن دین در این افراد به مسائل دیگر برمی گردد نه ازدواج.
کسانی که با ازدواج در پیشرفت معنوی آنان تغییری حاصل نمی شود، عیب متوجه خود آنان است نه ازدواج. این افراد مانند شخصی هستند که تمامی امکانات ورزشی برای او فراهم است اما ورزش نمی کند. ایراد به خود او برمی گردد. در مورد ازدواج هم اسباب و مقتضیات برای کامل کردن نیمی از دین آماده شده است.
بنا بر دیدگاه دوم نیز«ازدواج» وظیفه خود را انجام داده و درجه ای از کمال را در فرد ایجاد می کند. اما آن فرد ممکن است با انجام بسیاری کارهای دیگر، نه تنها در نصف دیگر دین خود نکوشیده بلکه در صدد تخریب نیمه ای از دین که دارد نیز بر آمده باشد.
اگر افرادی با ازدواج، به جای پیشرفت، پسرفت داشته اند به خاطر این است که هدف درستی نداشته اند. ازدواج، دستور خداوند و گامی در جهت اوست. برخی گمان می کنند وقتی ازدواج کردند دیگر در مسائل جنسی آزاد هستند و به راحتی می توانند از فیلم های مبتذل و... استفاده کنند با این تصور که ما دیگر ازدواج کرده ایم.
بار دیگر تأکید می شود که اگر اشکالی هست متوجه ازدواج نیست بلکه متوجه افرادی است که از ازدواج، بهره درستی نگرفته و از آن در جهت صعود معنوی استفاده نمی کنند.
اسلام به ذات خود ندارد عیبی - هر عیب که هست از مسلمانی ماست
متأسفانه ازدواج از یک امر مقدس، ساده و سالم، تبدیل به وسیله ای دیریاب، دارای حواشی غیر مشروع و متعدد در آمده. برگزاری جشن هایی که همراه با اسراف، گناه و ... است با هزینه هایی که معمولاً با قرض و وام های سنگین و ... برگزار می شود، نه تنها موجبات آرامش را فراهم نمی آورد بلکه فشار روانی نیز ایجاد می کنند.
اگر انتخاب همسر و سایر برنامه ها با موازین اسلامی و با اعتدال صورت گیرد نه تنها موجب کمال و نصف دین است بلکه زمینه را برای بدست آوردن نیم دیگر دین نیز آماده تر می کند. با ازدواج می توان محیط معنوی مناسبی برای سیر به سوی معبود حقیقی فراهم آورد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید